دنیای شعر و هنر پارسی
تا شقایق هست زندگی باید کرد...


آخرین عکس احمد شاملو، ۲۰ روز قبل از مرگ / حزن انگیزترین تجربه یک عکاس

تجسمی - عکسی که از شاملو گرفتم، به هیچ وجه نشان دهنده شخصیت مبارزه طلب و مخالف خوان این شاعر نیست.

فخرالدین فخرالدینی: همیشه دوست داشته‌ام عکس‌هایم را در استودیو خودم که مجهز است و امکانات نوری خوبی دارد، بگیرم و برای همین کمتر به خانه یا محل کار دیگران رفته‌ام.


همچنین هیچ گاه نخواسته‌ام پرتره چهره‌های فرهنگی، هنری و علمی کشور را در شرایطی بگیرم که حال و روز خوبی ندارند یا ژولیده و پریشان هستند.



در تمام طول زندگی کاری‌ام، تنها یک بار به طور هم زمان این دو شرط را کنار گذاشتم که اگر چه از نظر عکاسی نتیجه‌ای مطلوب به بار آورد، اما نمی‌توان آن را مثل دیگر عکس‌هایم نشان دهنده شخصیت فرهنگی چهره‌ای دانست که مقابل دوربین عکاسی‌ام نشسته است.



منظورم عکسی است که 20 روز قبل از مرگ احمد شاملو، از این شاعر، نویسنده، فرهنگ‌نویس، منتقد، روزنامه‌نگار و مترجم انداختم.
..



   

این عکس در 75 سالگی احمد شاملو و 20 روز پیش از مرگ او گرفته شده است


تیر 1379 بود که در تماسی تلفنی، آیدا (همسر شاملو) از من خواست تا به فردیس کرج بروم و عکس پرتره این شاعر نامی را بگیرم.



با این که می‌دانستم شاملو بعد از جراحی و قطع پایش و اوج گیری بیماری دیابت، مدتی است درمنزل بستری است و شرایط جسمانی و روحی خوبی ندارد، اما وقتی به خانه او وارد شدم، انتظار نداشتم او را در آن حالت و شرایط نامناسب ببینم.



شاملو روی ویلچر نشسته بود، رنگ صورتش مثل گچ سفید بود، سرش را بلند نمی‌کرد، نسبت به حرکت‌ها و سر و صدای محیط به سختی واکنش نشان می‌داد و به هیچ وجه حرف نمی‌زد.



به ناچار دوربین بزرگ عکاسی را روی زمین کاشتم و زاویه‌ای رو به بالا را انتخاب کردم. از کمترین نور ممکن استفاده نمودم تا اذیتی ایجاد نکنم. آن وقت منتظر ماندم تا شاملو کمی سرش را بالا بیاورد.



به غیر از من و آیدا، محمود دولت آبادی و محمد علی سپانلو نیز در اتاق بودند. آن دو با به حرف گرفتن شاملو سعی داشتند تا او را متوجه خود سازند. بر اثر تلاش آنان بود که بالاخره این شاعر بزرگ معاصر کمی سرش را بالا آورد و نگاهی کوتاه، خسته و بیمار به اطرافش انداخت. این همان لحظه کوتاه بود که من نیاز داشتم و به سرعت آن را روی فیلم حساس عکاسی ثبت کردم.
..


اظهار نظرهای جنجالی شاملو در باره بزرگان شعر و ادب فارسی و تاریخ ایران، نقد ها، مقالات فرهنگی و سیاسی اش، نثر بسیار سر زنده ترجمه‌ و سروده‌هایش همه نشان از مبارزه طلبی، بر خلاف جریان آب شنا کردن و سر پر شور او داشتند؛ خصوصیتی که در این عکس به هیچ وجه دیده نمی‌شود.



همیشه گفته‌ام که عکس‌هایم به نوعی بازتاب دهنده شخصیت درونی آدم‌ها هستند؛ ادعایی که در مورد این عکس به هیچ وجه ندارم. این حزن انگیز‌ترین پرتره چاپ شده در کتاب من است.



احمد شاملو 20 روز پس از گرفته شدن این عکس،ساعت 21 شامگاه یکشنبه، 2 مرداد 1379 در خانه خود درگذشت و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد
این صفحه را به اشتراک بگذارید
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, توسط محمد |

حرفی از جنس بامداد...

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, توسط محمد |

صفحه قبل 1 صفحه بعد